نظرات ارسالي
+
آدَمه ديگه
دِلِش ميخواد براي يکي تَـــــــــک باشه
دِلِش ميخواد يکي فَقَط به خاطرِ ِ اون بياد نت
دِلِش ميخواد يکي فقط نِوِشتِه هايِ ِ اون رو بِخونه
دِلِش ميخواد يکي فَقَط به اون اِس اِم اِس بِده
دِلِش ميخواد يکي فَقَط نِگَرانِ ِ حالِ ِ اون بِشه
دِلِش ميخواد
اون يِکي
تـــــــــــــــو
باشي ...
آدَمه ديگه ....

2-رز سفيد
99/6/27
◊ نيلوفر◊
هوووم :(( دقيقا
*زهرا بانو*
اوهوم ...
2-دختر بهار
خوشجل بود عسيسم =)
.:آيينه:.
من فکر ميکنم خودمونو از اين چيزا آزاد کنيم حالمون بهتر ميشه بچه ها..نه؟:)
+
*مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندي
که هرگز از تو نگيرم و نميپذيرم پندي
دهند پندم و من هيچ پند نپذيرم
که پند سود ندارد به جاي هيچ سوگندي
شنيدم که بهشت آن کسي تواند يافت
که آرزو برساند به آرزومندي*

طنين آرامش
96/8/17
+
* اين همه مسجد رفتي چي بدست آوردي؟!*
جواني به مادرش گفت : اين همه مسجد رفتي چه بدست آوردي ؟؟؟
مادر به فکر رفت ...
مادر گفت : برو با آن آبکش خاک آلودبرايم آب بياور !!
جوان گفت: با آبکش که نمي شود آب اورد!
مادر گفت: سعيت را بکن!!
جوان چندباري سعي کرد و به مادر گفت ابي در آن نمي ماند مگر چند قطره و کمي هم تميز تر شد !!!

جبهه مقاومت اسلامي
95/10/15
+
*بدو بدو از بازي گروهي جا نموني به نظرت نفر قبليت كدومه.... دوستان اين فيد جنبه شوخي داره لطفا به كسي بر نخوره*

*ستاره سهيل*
93/8/19
+
*سلامتي اون دختري که
وقتي يه ماکسيما واسش بوق مي زنه
سرش رو مي اندازه پايينُ
زير لب مي گه :
اگه لامبورگيني هم داشتي....
چرخ دوچرخه ي عشقم هم نمي شدي.....*

فائزه22
94/2/4
+
* سلام من اومدم... راستي كيا انلاين هستند....*

*ستاره سهيل*
93/8/19
نوسازي
تنها بهار....
شما
? ساميه ?
2-محبت
قاطي پاطي?؟نازنين
مهديه...
*ابرار*
?ياس
وبلاگ رسمي هوا
***ستاره سهيل*
ساقي رضوان
كيمياي ناب
immolate
*maryamz*
سفير ولايت
گمنام حضرت زهرا س
عباس ذوالقدري
عبدو
ستاره بي نشان
يگانه فلفلي دنيا
العبد.
ع ا ط ف ه
موسسه فرهنگي امام س
*آسمان*
آزاد شو
*«طلوع»*
*صديق*
عرشياي مشرقي
? هلوع
polly
امير همون پسر خوبه
زنده رود
عاشقانه تر
مسافري از ...
2-ميثاق طلبگي
*سايه صداقت
2-دختر عاشق
«سيدمرتضي»
سراي محبت
يادداشت هاي خواندني
عشق سرخ
???
2-قاصدک
2-عشق من
خادمة الشهدا
رميصا
مکاشفه مسيح
دختر و پسراي ايروني
اصولي رايانه
اسلام و شيعه
?هاله?
نه ده هشتاد و هشت
اظهر من الشمس
205576-خيبر
امير پويا خطابخش
?tan tan?
مهرهشتم
-بهارصداقت********
فطرس .
احسان پرسا-2
2-آب و آيينه
+
*به نظرت نفر قبليت كدوم يكي از شماره مي تون باشن.... دوستان اين فيد جنبه شوخي داره لطفا به كسي بر نخوره*

*ستاره سهيل*
93/8/19
+
*جشن تولـــد حميد گلرخي؛ با حضور دکتر خدايي و پروفسور سلماني*

دلتنگي ...
93/6/5
2 فرد دیگر
24 فرد دیگر
+
*من از همه ي همه ي پسراي پيام رسان عذر خواهي ميکنم...منظورمم به اونا نيست*
پسراي امرزوي ژل ميزنن به اون موهاشون/عينک ميزنن به اون چشاشون
اوا خاک بر اون سراشون
ريمل ميزنن به اون مژه هاشون/ماتيک ميزنن به اون لباشون
اوا خاک بر اون سراشون
کروات ميزنن اون خوشگلاشون/واسه دوس دختراشون
اوا خاک بر اون سراشون
کلاسور ميذارن زير بغلاشون/کت ميپوشن قد باباهاشون
اوا خاک بر اون سراشون

باران*
92/10/20
+
تو يک گروه ديگه عضوم.اونجا يه آقا پسري از تهران گير داد که من تو حساب شما پول ميريزم شما واسم* پسته دامغان* بخر بفرست.منم گفتم باشه يه بار اين دوستمون يه چيز از من خواسته درست نيست که قبول نکنم...خلاصه ما واسشون 10 کيلو خريديم و فرستاديم تا دو روز بعدش توي سايت نيومد!
ديشب اومده ساعت 10 ميگه سيما خانوم ببخشيد بابام با شما کار داره من از پشت سيستم بلند ميشم.

عموميي نغمه خانم
92/6/18
گفتم يا خدااااااا !! نكنه پسته هاش بد بود ميخواد چيزي بگه....* بعد ديدم بابا ش سلام عليك كرد گفت سيما خانوم من واقعا ازتون ممنونم بهتون زحمت داديم و از اين حرفا ...بعدش يكم گذشت گفت راستش داداشام اومده بودن خونه واسشون پسته اوديم خيلي خوششون اومد گفتن اگه زحمتي نيست واسشون بفرستيد 30 كيلو....*تو دلم گفتم يا خدا* گفتم باشه...بعدش ديدم از اون طرف يه دوستي داريم به اسم سحر يكي ديگشونم مهلا اونا هم
پيام دادن كه سيما واسه ما هم ميفرستي؟ فرشاد خيلي از پسته هاتون تعريف كرده...يه آقا سياووش هم داريم بچه بندر عباسه اونم گير داده واسه منم بفرست.ميگم اي بابا من اخه چ جوري واسه تو پسته بفرستم بندر عباس؟... دي:*داشتم با خودم فكر ميكردم چطوره كه كلا من برم محصولات پسته ي روستاهاي پايين دامغان رو ازشون بخرم پست كنم واسه اينو اون اين ور اون ور دي:* ...
+
*يادش بخير:*
اولين روزه هاي کله گنجشکي رو ميگم.چقدرم زود يادم ميرفت!تا يه چي ميخوردم و از
گلوم که پايين ميرفت،يادم ميومد که:((اي بابا! من که روزه م!))
بعدش خودمو دلداري ميدادم و ميگفتم:((من که يادم نبود!خدا ميبخشه.))و با يه وجدان
آسوده صبر ميکردم تا افطار.
از اون موقع خيلي ميگذره ولي خاطره هاش واسه من خيلي شيرينه.
گذشت...گذشت...گذشت

*نگين خانوم*
92/4/24